کشکول شیخ علی_حوزه

بایگانی
پیوندهای روزانه


ابن هشام، عبد الله بن یوسف‏

« اِبْنِ هِشام، ابومحمد جمال‏الدین عبدالله بن یوسف انصارى»، نحوى عصر ممالیک مصر مى‏باشد. اطلاعات ما از زندگى او، به اندازه شهرت و بلندى آوازه وى نیست. نخستین و عمده‏ترین منبعى که شرح حال او را آورده، ابن حجر عسقلانى است که حدود یک سده پس از وى مى‏زیسته است و منابع کهن پس از او چیزى بر اطلاعات اندک وى نیفزوده‏اند.

  • علی بهرامی

 

ابو حیان اندلسى‏

اثیر الدین محمد بن یوسف بن على بن حیّان نفزى غرناطى اندلسى( متولد شوال 654- 745 ق معادل 1256- 1344 م)، نحوى، شاعر و ادیب عصر بنى نصر در غرناطه و ممالیک در مصر، نسب او به قبیله بربر نژاد نفزه مى‏رسد، پدرش اهل جیّان بود، و گویا پس از تصرف این شهر در 643 ق به دست مسیحیان آنجا را ترک گفته است. ابو حیان در مطخشارش از توابع غرناطه زاده شد و در همانجا پرورش یافت.

مسافرتهاى علمى و اساتید ابو حیان‏

او از 670 ق( یا 668 ق) شروع به تحصیل علم کرد. به شهرهاى بسیارى در مغرب و مشرق مسافرت نمود و از محضر استادان بسیار و بنامى بهره جست. خود وى استادانش را 450 تن شمرده و در جایى دیگر شمار آنان را با کسانى که به او اجازه نقل حدیث داده‏اند، 1500 تن نوشته است. وى نخست در زادگاهش نزد ابو محمد عبد الحق بن على انصارى و در غرناطه نزد ابو جعفر ابن طباع و ابن بشیر قراءات هفتگانه را آموخت. سپس به ملازمت ابن زبیر در آمد و از او نحو آموخت. بار دیگر در مالقه از ابن زبیر علم حدیث، اصول فقه و نیز منطق آموخت. وى سپس به المریه، جزیرة الخضراء، جبل الفتح رفت و از استادان بنام آن دیار کسب علم کرد. از اندلس عازم مغرب شد و در سبته، بجایه، تونس از استادان فراوان بهره برد. در 679 ق براى گزاردن حج به حجاز رفت. ضمن این سفر در مکه، منى و جده نیز به استماع حدیث پرداخت. علت مهاجرت وى از مغرب به مشرق زمین عوامل گوناگونى داشته، اما مهمتر از همه را مى‏توان ادامه تحصیل و بهره مندى از مجالس درس دانشمندان مشرق زمین، برشمرد.

در 680 ق به قاهره رسید و در مدرسه افرم به تحصیل مشغول شد، قاهره به صورت کانون علم و ادب آن روز در آمده بود و مجالس درس و بحث و مناظره علمى در مساجد و مدارس آن شهر رونقى خاص داشت. ابو حیان ابتدا در اسکندریه نزد اساتید، علم آموخت. سپس در قاهره، علم اصول و حدیث را پى‏گیرى کرد.

وى علاوه بر علوم یاد شده، در شعر و ادب و لغت نیز اندوخته فراوانى داشت، و پس از آنکه نزدیک به 20 سال از عمر خود را در تحصیل علم سپرى کرد و در علوم مختلف نحو، تفسیر، فقه، حدیث و قرائت قرآن آزموده شد، یکسره به تدریس و تألیف پرداخت. صفدى مى‏گوید: در میان استادانم هیچ کس را به سخت کوشى وى نیافتم. هر گاه به خدمتش رسیدم، یا در کار تدریس بود، یا به جمع حدیث و تألیف و تصنیف مشغول بود و هرگز او را در غیر این حالات نیافتم.

تدریس و شاگردان ابو حیان‏

ابو حیان به زودى بر همگنان خود پیشى جست و در شرق و غرب شهرتى عظیم یافت. در نحو به شیخ النحاة یا امام النحاة، در علم حدیث به شیخ المحدثین و در سایر علوم به رئیس العلماء معروف شد. وى پس از مرگ ابن نحاس در 698 ق در مقام بزرگترین نحوى روزگار خود کرسى تدریس نحو را در جامع الاقهر و حاکمى و سپس تدریس تفسیر را در مدرسه صالحیه و تدریس و نقل حدیث را در مدرسه منصوریه بر عهده گرفت. شاگردانى از اطراف و اکناف در مجالس درسى او شرکت جستند که بسیارى از آنان بعدها خود در صف بزرگان و دانشمندان روزگار خویش درآمدند در میان شاگردان معروف او از صفدى، ابن هشام، تقى الدین سبکى و فرزند وى تاج الدین سبکى، ابن عقیل، ابن رافع، ابن فضل الله، ابن مرزوق و... مى توان نام برد. شهید ثانى بواسطه شاگردش جمال الدین بن عبد الصمد بن ابراهیم بن خلیل بغدادى از وى روایت مى‏کند. چنانکه از آثار او بر مى‏آید، وى با زبانهاى فارسى، ترکى و حبشى نیز آشنا بوده و چند اثر خود را به این زبانها تألیف کرده است.

ذوق شخصى‏

وى با همه عشقى که به علوم مختلف مى‏ورزید، به فلسفه اعتنایى نداشت، تا آنجا که وقتى وارد مصر شد و گروه بسیارى را مشغول فراگیرى فلسفه دید، بسیار تعجب کرد. آیین صوفیان را نیز نمى‏پسندید و با اینکه خود داستانهایى از کرامات برخى شیوخ متصوفه نقل کرده، آنان را مورد انتقاد بسیار قرار داده، چندانکه در برخى اشعارش آنان را زندیق و غرق در گمراهى خوانده است.

مذهب ابو حیان‏

ابو حیان قبل از مهاجرت به شرق همانند بسیارى از مردم اندلس مذهب ظاهرى داشت و نسبت به آن سخت تعصب مى‏ورزید، اما پس از ورود به مصر مانند بسیارى از دانشمندان دیگر مغربى چون ابن مالک تحت تأثیر محیط مدارس مصر تغییر مذهب داد و با آنکه خود تأکید بسیار کرده بود که همیشه بر آیین ظاهرى خواهد ماند، به مذهب شافعى گرایید و قصیده‏اى نیز در مدح شافعى سرود. نسبت به حضرت على علیه السلام ارادت خاصى داشت و دشمنانش را لعن مى‏کرد و در آثار خود گاه به اقوال آن حضرت استناد مى‏جست.

با اینهمه نباید در این جنبه از عقاید او مبالغه کرد. ارادت وى به حضرت على علیه السلام نیز ممکن است از این جهت بوده که آن حضرت را بنیان گذار علم نحو مى‏دانسته است. ابو حیان از میان علماى معاصر، ابن تیمیه را که بین سالهاى 709 تا 713 ق در اسکندریه و قاهره اقامت داشت، بسیار مى‏ستود و حتى قصیده‏اى در مدح وى سرود. اما پس از آنکه ابن تیمیه در کتاب العرش بر سیبویه خرده بسیار گرفت، ابو حیان از او روى برتافت و به صف مخالفان او پیوست.

شعر

ابو حیان شعر نیز مى‏سرود، برخى از این سروده‏ها در مدح نحو و نحویان بزرگ از جمله سیبویه و شیوخ خود و نیز حاکمان وقت است. وى به اشعار عاشقانه و حماسى سخت تمایل داشت.

اخلاق‏

ابو حیان نسبت به مردم بسیار بد گمان بود و نیز طبعى سخت بخیل داشت و شگفت آنکه به بخل خود افتخار مى‏کرد و در هر مجلسى آن را مى‏ستود و ارباب کرم و بخشش را نکوهش مى‏کرد. زر و سیم را چندان دوست مى‏داشت که آن را درمان هر درد مى‏شمرد. از این رو بر خلاف دیگر علما هیچ گاه مال خود را صرف خرید کتاب نکرد و همیشه از کتابهایى که به عاریت مى‏گرفت، استفاده مى‏کرد.

فرزند

ابو حیان دخترى به نام« نضار» داشت که از محدثان عصر خود به شمار مى‏رفت، او را سخت گرامى مى‏داشت و بسیار مى‏ستود. نضار در 730 ق درگذشت و ابو حیان از مرگ او سخت متأثر شد و کتابى به نام وى نوشت.

وفات‏

ابو حیان در اواخر عمر نابینا شده بود، در قاهره درگذشت و در مقبره صوفیه مدفون گردید.

آثار

در روزگار ابو حیان شرح نویسى، اختصار و به نظم در آوردن آثار دیگران شیوه رایج نحویان بود. وى نیز از این قاعده مستثنى نیست و بیشتر آثارش از این قبیل است. آثار وى را بیش از 60 اثر شامل، 12 اثر چاپى، 13 اثر خطى 42 اثر مفقود، بر شمرده‏اند. برخى آثار چاپى وى، از این قرارند: 1- البحر المحیط( تفسیر مورد بحث) 2- النهر الماء( مختصرى از تفسیر بحر المحیط) 3- تحفة( اتحاف) الاریب بما فى القرآن من الغریب( توضیح مختصرى درباره آن خواهد آمد) 4- تذکرة النحاة 5- الادراک للسان الاتراک( از کهن‏ترین دستور زبان ترکى است) 6- تقریب المقرب 7- دیوان 8- النکت الحسان فى شرح غایة الاحسان 9- هدایة النحو و...

و نیز از آثار خطى مى‏توان موارد ذیل را نام برد: 1- اعراب القرآن 2- لغات القرآن، 3- التدریب فى تمثیل التقریب 4- عقد اللآلى فى القراءات السبع العوالى 5- نکت الامالى على عقد اللآلى( در شرح عقد اللآلى مصنف)

  • علی بهرامی


غلامعلى صفائى بوشهرى‏

« آیت الله غلامعلى صفائى بوشهرى» در سال 1338 در بوشهر به دنیا آمد. دوران ابتدایى را در مدرسه معروف سعادت بوشهر سپرى نمود و از همان کودکى با حضور در مسجد و آشنایى با مبانى دین و ولایت خاندان نبوت( ع) بافت روحى مذهبى در وجودش درهم تنیده شد.

با آغاز مبارزات مردمى براى شکل‏گیرى انقلاب اسلامى، به فعالیت‏هاى انقلابى از قبیل تشکیل گروه مطالعه و آموزش و پخش اعلامیه‏هاى حضرت امام( ره)، نوارهاى سخنرانى‏هاى ایشان، ایجاد نمایشگاه کتاب و عکس و همراهى با نیروهاى انقلابى اصیل به رهبرى روحانیت و شکل‏دهى به راهپیمایى‏ها همت گمارد.

پس از پیروزى انقلاب اسلامى، با خدمت در جهاد سازندگى و حضورى کوتاه در کمیته انقلاب اسلامى، توفیق خدمت به نظام و مردم را یافت و سپس بنا به تشخیص نیاز انقلاب نوپا و منطقه و همچنین علاقه وافرى که به تحصیل در علوم حوزوى داشت، در سال 1361 از دیار دلیران به سوى منزل دانشوران عزیمت نموده و به تحصیل علوم دینى مشغول شد.

در این ایام، با جدیت و تلاش فراوان به تحصیل پرداخت و با دقت به این مهم مشغول شد، چنان‏که در سال سوم تحصیل دعوت به تدریس گردید و تا کنون نیز به این موهبت الهى اشتغال داشته و در همه سطوح به تدریس پرداخته است و قریب به هفده سال در مدارس و سپس در مدرسه دارالشفاء، به آموزش معارف و علوم اسلامى مشغول شد.

وى با آشنایى با اساتید بزرگ معارف و اخلاق اسلامى، به مبانى اصیل عرفانى اخلاقى پرداخت و از اساتید عالى مقام حوزه علمیه قم حظ کثیر برد. سال‏ها مشغول تدریس ادبیات، اصول فقه بوده و تدریس دروس اخلاق و صحیفه سجادیه در مدارس، مرکز تربیت مدرس حوزه و منزل، از دیگر توفیقات ایشان مى‏باشد.

وى پس از چندى از طرف دفتر تدوین و نشر متون حوزه جهت تالیف کتب آموزشى حوزه مثل آموزش صرف، بدایه النحو، نهایه النحو، مغنى الادیب و طراحى جدید آموزش ادبیات عرب را آغاز و به سرانجام رساند و هم اینک مشغول تدریس خارج اصول و معارف اخلاقى و صحیفه سجادیه مى‏باشد و بنا به امر مقام معظم رهبرى، براى خدمت، به استان بوشهر قدم نهادند.

آثار:

1- سیماى تاریخ اسلام‏

2- ترجمه و شرح مغنى الادیب‏

3- آموزش مقدماتى نحو

4- ترجمه صحیفه سجادیه‏

5- المتون للتعلیم و التدریب‏

6- چهل چراغ آسمان عصمت‏

7- النحو التطبیقى‏

8- بدایة النحو

9- آموزش صرف‏

10- روش تحصیل ادبیات عرب در حوزه‏

11- تجزیه و ترکیب‏

12- بداة التمارین‏

13- داستان‏هاى آسمانى‏

14- وقت ظهور نزدیک است‏

15- مغنى الادیب‏

منابع:

پایگاه اطلاع‏رسانى نماینده ولى فقیه و امام جمعه استان بوشهر.

  • علی بهرامی

علم رجال به معنای عام علم شناخت رجال (عربی) یعنی مردان[۱].خصوصاً بزرگ مردان است؛[۲]. اما در معنای اصطلاحی در علوم دینی علم شناخت راویان حدیث است. خصوصاً شناخت صفاتی که در اعتماد پذیری احادیث شان موثر است.[۳]

 

  • علی بهرامی

در اسلام، علم حدیث، علمی است که توسط آن اقوال و افعال و احوال یا تقریر[۱] پیامبر اسلام و امامان شناخته می‌شود و چون احادیث رسیده ازایشان، شامل گفته‌های آنان هم می‌شود شامل گفته و نیز نام وسائطی است که کلام مزبور را از وی روایت کرده‌اند. می‌توان گفت که علم حدیث علم به قوانینی است که به وسیلهٔ آن احوال سند و متن حدیث شناخته می‌شود[۲]


  • علی بهرامی


تعریف معروف: فقه در‌اصطلاح عبارت‌است از: علمی که به‌وسیلۀ آن احکام‌شرعی را از ادلۀ تفصیلی به دست می‌آوریم. «دلایل‌تفصیلی» عبارتند از: قرآن، سنّت، اجماع و عقل. [۲]

  • علی بهرامی

اصول فقه، دانشی است که قواعد لازم برای اجتهاد و استنباط احکام شرعی فرعی در فقه اسلامی را در بر دارد. پیشینه ی تاریخی این دانش به سده ی دوم هجری باز می‌گردد.

  • علی بهرامی


آیت‌الله (به‌معنای «نشانه خدا و کسی که می‌تواند افراد را برای شناخت خدا راهنمایی می‌کند») لقبی است که برای برخی از روحانیون مذهب شیعه جعفری در نظر گرفته می‌شود.

  • علی بهرامی

محمدرضا مظفر (ولادت:۵ شعبان ۱۳۲۲ قمری برابر 23 مهر 1283 شمسی - وفات:۱۶ رمضان ۱۳۸۳ قمری برابر 11 بهمن 1342 شمسی) روحانی و پژوهشگر فقه،اصول فقه و منطق بود. محمدحسین مظفر و محمدحسن مظفر، برادران او هستند.[۱]

  • علی بهرامی

ملا محمد کاظم خراسانی (۱۲۵۵ - ۱۳۲۹ ه.ق.)(۱۲۱۸ - ۱۲۹۰ هجری شمسی) مشهور به آخوند خراسانی و ""صاحب کفایه""، فقیه و مرجع تقلید عصر خود بود. او در کنار شیخ عبدالله لاهیجی و میرزا حسین نجل میرزا خلیل رازی تهرانی مشهور به میرزا حسین خلیلی تهرانی و ... از رهبران مشروطیت بود

  • علی بهرامی